آموزش های دیگر:
"من فقط می دانستم که آیا می توانم کتاب من را پشت سر بگذارم."
"برو بیرون! بیرون! "
هری، قبل از اینکه اسنیپ هر نقشی را از گریفیندور بگیرد، ترک کرد. او به سمت بالا بالا اورد.
"آیا شما آن را دریافت؟" ران پرسید که هری به آنها پیوست. "موضوع چیه؟"
هری به صدای زمزمه کم گفت که چه خبر است.
"شما می دانید که این به این معنی است؟" او نفس نفس نکشید. "او سعی کرد از سگ سه سر در هالووین گذشته باشد! این همان جایی بود که او را دیدیم - او پس از هر چیز محافظت می کند! و من می خواهم شمشیر خود را بگذارم که او را مجبور به زدن، برای انحراف!
چشمان هرمیون گسترده بود.