خفری

خفری

خفری

خفری

هیچ اتفاقی نمی افتد


"و اگر من زالز خود را می شکنم و هیچ اتفاقی نمی افتد؟"

رون پیشنهاد داد: "آن را دور بریزید و او را روی بینی ببرید."

"ببخشید."

آنها هر دو نگاه کردند. هرمیون گرنجر بود.

رون گفت: "آیا کسی در این مکان می تواند صلح نداشته باشد؟"

هرمیون او را نادیده گرفت و با هری صحبت کرد.

"من نمیتوانستم چیزی را که شما و مالفوی گفته بود گوش کنید"

رون گفت: "شرط می کنی،" گفت.

"- و شما نباید در اطراف مدرسه در شب غرق بشوید، از نقاطی که گریفیندور را از دست می دهید، در صورتی که گرفتار شده اید، فکر کنید، و شما مجبورید باشید. این خیلی خودخواهانه از شماست. "

هری گفت: "و این واقعا هیچ یک از کسب و کار شما نیست.

رون گفت: "ببخشید."



هری فکر کرد، بیدار شد، بعد از آنکه بیدار شد، به دین و سیموس خوابید (ولی نیل از پشت بیمارستان برگشت نکرد). ران تمام شب را به او توصیه می کند که «اگر او تلاش می کند شما را لعنت کند، بهتر است آن را گول بزنید، زیرا نمی توانم به یاد داشته باشم که چگونه آنها را مسدود می کنم.» شانس بسیار خوبی بود که آنها می خواستند دستگیر شوند فیلم یا خانم نوریس و هری احساس می کردند او شانس خود را به حال خود راند و امروز حکم مدرسه دیگری را رد کرد. از سوی دیگر، چهره عجیب مالفوی از تاریکی خارج شد - این شانس بسیار بزرگی بود که مالفوی را به صورت چهره به چهره سوق داد. او نمیتوانست از دستش برود

"در نیمه یازده سالگی،" رون مبهوت گفت: "ما بهتر می رویم."

آنها بر روی لباس حمام خود کشیده بودند، کمربندهای خود را برداشتند و در اطراف اتاق برج، پایین پله مارپیچ و داخل اتاق مشترک گریفیندور فرو ریختند. چند قاشق غذاخوری در شومینه درخشان بود، همه صندلی ها را به سایه های سیاه و سفید تکان داد. آنها تقریبا به سوراخ پرتره رسیدند وقتی صدایی از صندلی نزدیک به آنها سخن گفت، "من نمی توانم باور کنم که می خواهید این کار را انجام دهید، هری."

لامپ سوسو زد این هرمیون گرنجر بود، لباس زیر دستشویی صورتی و خم شده بود.

رون خشمگین گفت: "تو!" "برگرد به رختخوابت!"

هرمیون تقریبا گفت: "تقریبا به برادرت گفتم، پرسی - او پیشوسته است، او این کار را متوقف می کند."

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.