خفری

خفری

خفری

خفری

ران خیلی شگفت زده شد


ران خیلی شگفت زده شد، بنابراین تحت تاثیر قرار گرفت، او فقط در هری نشسته و خیره شد.

هری گفت: "من شروع به آموزش در هفته آینده می کنم." "فقط به کسی نگویید، چوب می خواهد آن را راز نگه دارد."

فرد و جرج ویزلی اکنون به سالن می آیند، هری را پنهان کرده و عجله کرده است.

جورج گفت: "خوب انجام شده، صدای کم. "چوب به ما گفت. ما هم در تیم هستیم - مهاجم. "

فرد می گوید: "به شما می گویم، ما قصد داریم این جام کوییدیچ را در این سال برنده شویم". "ما چارلی را از دست نداده ایم، اما تیم امسال درخشان است. شما باید خوب باشید، هری، چوب تقریبا پرش کرد وقتی که به ما گفت. "

"به هر حال ما باید برویم، لی اردن معتقد است که او یک پاسگاه جدید را از مدرسه پیدا کرده است."

"شرط بندی این است که یکی پشت مجسمه گرگوری Smarmy است که ما در اولین هفته ما یافت. به امید دیدار."

فرد و جورج به سختی ناپدید شد، زمانی که کسی کمتر خوش آمد گفت: مالفوی، همراه با کراب و گیل.

"داشتن یک وعده آخر، پاتر؟ وقتی قطار به مغول میرسید؟

هری به آرامی گفت: "شما اکنون بسیار باهوش هستید، زیرا شما دوباره به زمین می روید و دوستان کمی با شما داشته اید." البته در مورد کرابه و گویل چیزی کم نیست، اما همانطور که جدول بالا پر از معلمان بود، هیچکدام از آنها نمیتوانستند بیش از آنکه دست و پا زدنشان را تکان دهند.



مالفوی گفت: "من هر وقت به خودم می اندیشم. "امشب، اگر می خواهید دوئل جادوگر. فقط wands - بدون تماس. موضوع چیه؟ هرگز از دوئل جادوگر پیش از این شنیده ام؟ "

رون گفت: "البته،" ران، در اطراف چرخید. "من او دوم، چه کسی شما؟"

مالفوی به Crabbe و Goyle نگاه کرد، آنها را بزرگتر کرد.

او گفت: "کراوب". "نیمه شب درست است؟ ما در اتاق جایزه ملاقات خواهیم کرد که همیشه قفل است. "

هنگامی که مالفوی رفت، رون و هری نگاه یکدیگر را نگاه کردند.

هری گفت: "دوئل جادوگر چیست؟" "و منظور شما چیست؟ دومینم؟"

رون به طور تصادفی گفت: "خوب، یک ثانیه دیگر در صورتی که شما می میرید، اگر قرار باشد که او را ببوسید، در نهایت بر روی پای سردش ایستاده اید. با نگاهی به چهره هری نگاه کرد، او به سرعت افزود: "اما مردم فقط در دوئل مناسب، با جادوگران واقعی، می میرند. بیشتر شما و مالفوی قادر به انجام این کار هستند، جرقه های یکدیگر را می فرستند. هیچ کدام از شما جادو را به اندازه کافی نمی شناسید تا آسیب های واقعی را مرتکب شوید. من شرط می بندم او انتظار دارد که شما به هر حال رد کنید. "

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.